هر وقت بارون میاد یاد شما میوفتم ... مامان عاشق راه رفتن زیر بارون بود ... سالهاست که شمارو از دست دادم . مامان ، یادته بهم میگفتی یه روز ، وقتی بزرگ شدم ، رازی رو برا...
هر وقت بارون میاد یاد ...
مامان ... چی شد ؟... پدرآندره چی گفت ؟ .... مونیکا چش شده ؟ ....چرا رفت...مونیکا که هنوز... اون گفت اتفاقی که برای مونیکا افتاده ... خب ... توضیحش خیلی سخته پسرم ... گذشته شوم این دهکده ....
مامان ... چی شد ؟... پدرآندره چی گفت ؟ .... مون...
فقط تا پایان امروز فرصت داری ... کی هستی تو ... راجب چی داری صحبت میکنی ... چرا خودتو به من نشون نمیدی ... پایان امروز مونیکارو از دست میدی ... مونیکا !!! هه هه هه هه ...
فقط تا پایان امروز فرص...
بلند شو ، من کمکت میکنم ... نگران نباش . من به این چیزا عادت دارم ویکتور ، زمان رو از دست نده ... برو دنبال مونیکا ... امیدوارم اتفاقی براش نیوفته!!! ببین جیکوب ، اگه ...
بلند شو ، من کمکت میکن...
بیا پایین ، باید یه چیزی رو بهت بگم . نمیشه تو بیای بالا با هم صحبت کنیم ؟!!! ویکتور ... هان ... سرت که نشکست ؟ چی شده ؟ ِاااااااااااااا ، تقصیر خودت شد دیگه ، من تا بیست شمردم ، دیدم نیومدی ...
بیا پایین ، باید یه چیزی رو بهت بگم . نمیشه تو ...
پس علت غیب شدن امشبتو ، سر شام نیامدنت این بود ... تحقیق داری ها ؟!!! زود باش برام تعریف کن ببینم ، داستان از چه قراره ... این نوارارو از کجا آوردی؟!!! ماله کیه ؟!!! صدای کی بود داشت پخش میشد؟!!! ب...
پس علت غیب شدن امشبتو ، سر شام نیامدنت این بود ...
امروز ، تو مدرسه حسابی ذهنم درگیر اتفاقات دیشب بود . تسخیر مونیکا توسط اگنس پیر و حرفهایی که میزد راجب تکه تکه شدنش و اینکه به زودی خونش همه جارو میگیره ، اون صدای وحشتناکش...
امروز ، تو مدرسه حسابی...
ویکتور ... امروز سرحال نیستی پسر ؟ چیزی شده ؟ خیلی وقته فرصت نکردیم با هم حرف بزنیم . از کارات و کتابهایی که داری میخونی دیگه برام تعریف نمیکنی !!! ویکتور... ها ، با منی ؟ ...
ویکتور ... امروز سرحال...
لیلیان ، لیلیان ... کجایی؟بیا که مهمون داریم !!! آمدم ، سلام آلن ، دکتر جکسون؟!!! هیس ، سلام لیلیان . لطفا یه امروز منو دکتر صدا نکن !!! آلن !!! بچه ها کجان لیلیان؟ توی اتاقاشون !!! چیزی شده آلن؟ د...
لیلیان ، لیلیان ... کجایی؟بیا که مهمون داریم !!...
ویکتور ، چی شده پسرم ؟!!! چرا اینقدر عرق کردی ؟!!! چرا نفس نفس میزنی ؟!!! چقدر باید بهت بگم پسرم ، این کتابهایی که میخونی مناسب سن تو نیست . بازم کابوس دیدی ؟ مامان ، ...
ویکتور ، چی شده پسرم ؟...
خیلی آدم صبوری نیستم ، به خاطر همین از خیر مقدمه و دیباچه مولف گذشتم. از روی فهرست دنبال یه تیتر جذاب میگشتم ، چیزی که ارزش اینهمه مخفیکاری و شب نخوابی رو داشته باشه . فصل ...
خیلی آدم صبوری نیستم ،...
سلام ، اسم من ویکتوره . نمیدونم چرا ولی خیلی به مباحث ماورالطبیعه علاقه دارم . تقریبا بیشتر کتابهایی که توی کتابخونم دارم ، موضوعاتش مرتبطه با همین مطلب ، ماورالطبیعه ، فکر...
سلام ، اسم من ویکتوره ...
سریال داستانی احضار، اولین و پر پرسوناژترین پادکست قصه گوی داستانیه در ژانر وحشت. برای اینکه کنار ما باشین فقط کافیه که یه هدفون خوب داشته باشین. خوب بریم سراغ بازیگرانی که...
سریال داستانی احضار، ا...
شنودگان و همراهان عزیز سلام . این شاید اولین داستان سه بعدی باشه که میشنوید ، اولین داستان سه بعدی به سبک و سیاق نمایش رادیویی به صورت سریالی ، اونهم در ژانر وحشت . تو همین ابتدای کار جا داره بهتون بگم که اگه میخوایین زحمتهای تیم مارو هدر بدین و کار و توی ماشین یا سیستم صوتی خونتون گوش کنین ، نه نه نه !!! استوپش کنین ، آفرین . حالا پاشین برین یه هدفون بیارین ، به حرف منه راوی گوش بدین ، باند چپ و راستشم رعایت کنین که هدفون و اشتباه رو یا توی گوشتون نزارین، رفتین ؟!!! این خیلی مهمه ها . اگه دوست دارین از شنیدن این داستان واقعا لذت ببرین ، حرفهامو جدیش بگیرین ...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است