ویکتور ، چی شده پسرم ؟!!! چرا اینقدر عرق کردی ؟!!! چرا نفس نفس میزنی ؟!!! چقدر باید بهت بگم پسرم ، این کتابهایی که میخونی مناسب سن تو نیست . بازم کابوس دیدی ؟ مامان ، خدارو شکر میبینمت . کابوس !!! آره ، آره کابوس دیدم . خیلی بد بود ، خیلی ترسناک بود . فکر کنم یکی تو اتاقمه ، اونجا ، روی تخت . با من حرف زد ، مطمئنم حرف زد ، صدای نفسهاش هنوز توی گوشمه ...
نویسنده و کارگردان :مجید زرین
تهیه شده در استودیو زرین
اولین نفر کامنت بزار
لیلیان ، لیلیان ... کجایی؟بیا که مهمون داریم !!...
خیلی آدم صبوری نیستم ،...
سلام ، اسم من ویکتوره ...
سریال داستانی احضار، ا...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است