توضیحات
چهقدر اهلِ ادبیاتِ واقعی و اصیل هستیم؟ چهقدر بهدنبالِ معنای زندگی و چهبسا مرگ، در دنیایی شکوهمند و با ارزشهایِ والای انسانی هستیم؟ چهقدر میخواهیم و اساساً و میتوانیم از دلِ این واقعیتِ هرروزۀ گذرا و لغزان، به سوی نوعی «ابدیت» بهمیانجیِ «ادبیت» پلی بزنیم؟ و این جادوی کلمه که از معنا پر است، چهقدر ما را در برگرفته است، در سراسرِ همین رنج و گذرانِ معیشتی پرآشوب؟
«مدریکتاکس»، لحظهای توقف در این گرداب است؛ و چه بهتر که به اکسیر ادبیات و حماسه و زندگیِ پهلوانی گره خورده باشد، آنهم از زبان جوانی از همین نسلِ امروز که سخت شیفتۀ این جهانِ پر از معناست.
راهِ ادبیات، راهِ زندگیست؛ راهی که به جایی آنسوی این «بودنِ مکرر» میرسد. زندگیِ راستین، در ادبیاتِ اصیل و واقعی، معنا مییابد؛ جایی که در قلبِ حماسهها و آن نگاه و رویکردِ کلاسیک و اصطلاحاً آرکائیک، و در لابهلای زیستِ قهرمانان اسطورهای و نوعِ بودنِ پهلوانانه، تعریف میشود. خواندنِ این آثارِ حقیقیِ بشری، نهفقط در کنشِ دنبال کردنِ تعدادی شخصیت و ماجرا، که در تأمل دوباره و دوباره در «معنایی گمشده» در دل تاریخ و زمانه، و بسط و گسترش و امتدادِ همان معنا در زمان، شکل مییابد؛ «خواندن»ای برای کشفِ معنای زندگی و مرگ، و برای فهمِ آنچه نه در گذشتههای دور و نه در دنیایی کهن، که در هر روزِ حیات، و حتی همین حیاتِ روزمرۀ مدرن و تکنولوژیک، با آن روبهروییم.
قسمتِ سیوهشتمِ «مدریکتاکس»، روایتی دیگر از «شاهنامۀ» فردوسی و «ایلیاد»ِ هومر، دو گنجینۀ بزرگِ ادبیاتِ ایران و جهان، به انتخاب و خوانشِ «حسین ترکمننژاد»، مترجم و مدرسِ ادبیات است.
با صدای
حمید میرهادی- حسین ترکمننژاد