• 2 ماه پیش

  • 18

  • 12:01
توضیحات

از متن :


".....وقتی پدرم اینطور حرف می‌زند و مادرم ساکت است ، یعنی آبان است که بزند زیر خنده ، نگفتم!؟ ، درست وسط حرف پدرم که درباره فواید کار کردن حرف می زند، قهقهه خنده اش بلند می شود ....

" ... خودم را زیر بال مادرم آسوده حس می کنم . جایم گرم و نرم است . کارش را به خوبی انجام می دهد ، کار مادرها اینست که از بچه ها در برابر اخلاق تند پدرها حمایت کنند و پدرها چی؟ کارشان به گمانم از همان ردیف است: بچه ها را از خل بازی‌های زیاد مادر ها مصون نگه دارند. برای من یک طرف قضیه درست بود، طرف مادرم. چرا ؟ نمی دانم شاید در یک زوج فقط یک فرد کامل وجود دارد ، نه دوتا، نفر دوم لبخند زنان یا غرولند کنان به دنبال اولی می رود، ولی فقط دنباله رو است. چون بخشی از نیروهایش را از دست داده است .

زوج بودن چیز دشواری است. مثل همه چیزهای ناممکن ، وانگهی در،واقع چه اهمیتی دارد که چگونه باید باشد. هر طوری که هست برای نشاط من کافی است.

رازی دارم : زندگی خیلی دوستم دارد ، وقتی نزدیک است فراموشش کنم ، همیشه به سراغم می آید، چرا باید فراموشش کنم ؟ "


تحلیل :

بوبن در این بخش خانواده را همچون میدان ظریفی از تعادل نشان می‌دهد: پدر با سخت‌گیری و حرف‌های جدی، مادر با سکوت و حمایت. کودک، امنیت و آرامش را در آغوش مادر پیدا می‌کند و همین نقطه را «کامل» می‌بیند. او معتقد است در هر زوج تنها یکی کامل است و دیگری ناچار دنباله‌رو می‌شود؛ تصویری تلخ اما واقعی از دشواری «زوج بودن». بااین‌همه، همین ناکامل بودن برای او منبعی از نشاط است، چون یادآور این حقیقت است که زندگی در دل نقص‌ها هم جاری است. بوبن در پایان پرده از رازی برمی‌دارد: زندگی خیلی دوستش دارد؛ هر بار که نزدیک است فراموشش کند، دوباره به سراغش می‌آید. همین راز، تلخی ناتمامی‌ها را تاب‌آور و بودن را دوست‌داشتنی می‌کند.

همین راز است که نقص‌ها و ناتمامی‌ها را تحمل پذیر می‌کند و به تجربه زیستن معنای تازه می‌بخشد.


ترانه پایانی:" وقتی میخندی" احسان خواجه امیری


با صدای

رده سنی
محتوای تمیز
shenoto-ads
shenoto-ads