• 2 ماه پیش

  • 20

  • 11:50
توضیحات

از متن:

"عقیده دارم آنچه به سرمان می آید به وسیله تقدیری که به آن عقیده ندارم روی دستمان گذاشته شده ، به همه چیز فکر می کنم و بر عکسش، یعنی به این ، به فکر کردن، در این زندگی همگی به جان هم انداخته شره ایم. به گمان من ، هنر بزرگ ، هنر فاصله هاست، آدم زیادی نزدیک باشد می سوزد ، زیادی دور یخ می زند. باید نقطه درست را پیدا کرد و در آن ماند، و آن جز با ریاضت کشیدن، نمی توان یافت.

مثل همه چیزهای دیگری که آدم واقعا می آموزد ، برای دانستن باید بهایش را پرداخت، این اولین درس دوران کودکی ام بود. .."


این بخش از بوبن انگار خلاصه‌ی جهان‌بینی‌اش است:


تقدیر: او می‌گوید ما سرنوشت را تجربه می‌کنیم، حتی اگر به آن باور نداشته باشیم؛ نوعی تناقض میان انکار و زیستن در دل تقدیر.


فکر کردن: اندیشیدن خودش بدل به گرفتاری شده؛ همه با وسواس و اضطراب درگیر “فکر کردن به فکر” شده‌ایم.


فاصله: هنر واقعی، هنر پیدا کردن نقطه‌ی تعادل است؛ نه چسبیدن زیاد (که می‌سوزاند) و نه فاصله گرفتن زیاد (که می‌میراند).


ریاضت و هزینه: هیچ دانشی بی‌هزینه نیست. مثل کودک که اولین درس‌هایش را با رنج و محدودیت می‌آموزد، فهم فاصله‌ی درست هم تنها با ریاضت به دست می‌آید.


در یک جمله می‌شود گفت:

بوبن اینجا از زیستن میان تضادها حرف می‌زند؛ از اینکه زندگی هنر ظریف انتخاب فاصله‌هاست، و هر دانشی در گرو بهایی‌ست که باید پرداخته شود.


موزیک پایانی:"دلبسته شدم" با صدای سالار عقیلی


shenoto-ads
shenoto-ads