• 5 ماه پیش

  • 52

  • 02:33

شمارۀ 187 - غزلی از حسین منزوی

پانصد غزل - بخش چهارم
0
توضیحات

چگونه می بری از یاد داغ یاران را؟

چگونه باغ تو باور کند بهاران را ؟

که سال‌ها نچشیده ست، طعم باران را

گمان مبر که چراغان کنند دیگر بار

شکفته‌ها تن عریان شاخساران را

و یا ز روی چمن بسترد دوباره نسیم

غبار خستگی روز و روزگاران را

درخت های کهن‌ساقه، ساقه دار شوند

به دار کرده بر اینان تن هزاران را

غبار مرگ به رگ های باغ خشکانید

زلال جاری آواز جویباران را

نگاه کن گل من باغبان باغت را

و شانه هایش آن رُستگاه ماران را

گرفتم این که شکفتی و بارور گشتی

چگونه می بری از یاد داغ یاران را؟

درخت کوچک من! ای درخت کوچک من!

صبور باش و فراموش کن بهاران را

به خیره گوش مخوابان، از این سوی دیوار

صلای سُمّ سمندان شهسواران را

............


با صدای
دسته بندی‌ها

رده سنی
محتوای تمیز