• 5 ماه پیش

  • 37

  • 01:58

شمارۀ 184 - غزلی از حسین منزوی

پانصد غزل - بخش چهارم
0
توضیحات

سفر به خیر گل من که می روی با باد

 

سفر به خیر گل من که می روی با باد

ز دیده می روی اما نمی روی از یاد

کدام دشت و دمن یا کدام باغ و چمن،

کجاست مقصدت ای گل ؟ کجاست مقصد باد؟

مباد بیم خزانت که هر کجا گذری

هزار باغ به شکرانۀ تو خواهد زاد

خزان عمر مرا داشت در نظر دستی

که بر بهار تو نقش گل و شکوفه نهاد

تمام خلوت خود را، اگر نباشی تو

به یاد سرخ ترین لحظۀ تو خواهم داد   

تو هم به یاد من او را ببوس اگر گذرت

به مرغ خسته‌پر دل‌شکسته‌ای افتاد

غم «چه می شود» از دل بران که هر دو عنان

«سپرده ایم به تقدیرِ «هرچه بادا باد

بیایم از پی تو گردباد اگر نبرد

مرا به همره خود سوی ناکجاآباد

 



با صدای
دسته بندی‌ها

رده سنی
محتوای تمیز