داستان در مورد غضنفر مرد ساده و روستایی هست که گلنار زنش چند روزی به خانه خواهرش میره و حالا یک روز توی قهوه خانه روستا حرف و حدیث های بدی رو در مورد اون میشنوه و شک به دلش می افته ، از طرفی بزرگی نقل میکنه که چاهی وجود داره که بالای اون زبون به جز حقیقت باز نمیشه و این شروع سفری جهت اثبات وفاداری میشه..
💀
برای دسترسی به اپیزودهای بیشتر ، به کانال یوتیوب سرگیجه مراجعه کنید.
💀
همچنین برای دانلود آهنگهای پادکست به کانال تلگرام مراجعه کنید.
💀
برای حمایت از سرگیجه و ادامه دار شدن این مسیر، لایک و کامنت و در صورتی که لبخند روی لبتون نشست برای دوستاتتون یا توی صفحات مجازی به اشتراک بگذارید❤️
mahasta aliabadi
6 ماه پیشجالب بود🙏
mehran shahraky
7 ماه پیش🤦🏻🖤
شطرنج از هر نظر که بهش نگاه کنی
داستان در مورد داود مرد جنگیری هست که ب...
داستان در مورد راننده آمبولانسی در شب چهارشنبه ...
در ایستگاه آخر به فصل برملا شدن رازهای ...
داستان ادامه قسمت اول در رابطه با دزدی ...
سه گانه نسیان در مورد تابلوی نقاشی شیطا...
داستان عشقی ممنوع و خاکستر شده در دل شه...
دیدار اتفاقی دو همکلاسی و رفیق قدیمی تو...
داستان در مورد پیرمرد تنهایی در سال هفت...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است