داستان در مورد پیرمرد تنهایی در سال هفتاد و نه هست که راننده تاکسی و به یاد ایام جوانی و زن از دست رفته اش آخر هفته ها به تئاتر میره ، یک روز تمام همسایه های آپارتمانش به تور اسکی میرن و او تنها توی ساختمون میمونه و این نقطه شروع اتفاقات ترسناک هست..
☠️
برای دسترسی به اپیزودهای بیشتر ، به کانال یوتیوب سرگیجه مراجعه کنید.
☠️
همچنین برای حمایت از ما داستانها رو به دوستاتون ارسال و معرفی کنید و در آخر برای دانلود آهنگهای پادکست به کانال تلگرام مراجعه کنید.
اولین نفر کامنت بزار
شب از حادثه کام میگرفت ، باران هم نمک ب...
داستان در مورد داود چوپان جوانیست که بط...
داستانی متفاوت برگرفته از روایتی واقعی ...
داستان در رابطه با پیرمردی عجیب و قصاب ...
داستان در مورد کاراگاه بهزاد و دستیارش کامی در ...
داستان در روز تولد 27 سالگی شهباز میگذر...
داستان در شبی بارانی و عجیب یک روز قبل ...
دامون مرد جوانی که از قضا غریق نجات است...
داستان در مورد سربازی جوان در پادگانی ن...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است