داستان در روز تولد 27 سالگی شهباز میگذرد، شهباز مردی از طبقه متوسط با روحیاتی معمولی است که صبح روز تولدش آشفته کف خونه درحالیکه طناب دار دور گردنش هست بیدار میشه و گیج و گنگ به مرور حوادث روز قبل میپردازد..
☠️
برای دسترسی به اپیزودهای بیشتر ، به کانال یوتیوب سرگیجه مراجعه کنید.
☠️
همچنین برای حمایت از ما داستانها رو به دوستاتون ارسال و معرفی کنید و در آخر برای دانلود آهنگهای پادکست به کانال تلگرام مراجعه کنید.
BRAND_USER
1 ماه پیشخیلی غمگین بود ولی قشنگ بود چرا اسمش کنسرو مرگ بود ؟
parvizmb
3 ماه پیشدرود نشنیده میگ دستت درست ، اپیزودهات عالیه
داستان در شبی بارانی و عجیب یک روز قبل ...
دامون مرد جوانی که از قضا غریق نجات است...
داستان در مورد سربازی جوان در پادگانی ن...
داستان در مورد دو رفیق هست که در شبی عج...
داستان در مورد دختر جوان یوگاکاری هست ک...
پیرمردی به دور از هیاهوی شهر شلوغ حومه تهران زن...
لیلا دختری جوان از کودکی گرفتار جن عاشق...
داستان در شبی که گمانه میره اسرائیل به ...
داستان در اواسط دهه هشتاد شمسی میگذره و در مورد...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است