داستان در شبی که گمانه میره اسرائیل به ایران حمله کنه و سایه جنگ به سر کشور افتاده اتفاق می افته و همزمان با این موضوع سعید اولین شیفت کارش توی کیوسک روزنامه فروشی رو سپری میکنه.
☠️
برای دسترسی به اپیزودهای بیشتر ، به کانال یوتیوب سرگیجه مراجعه و همچنین برای دسترسی آسان تر مارو از اپ شنوتو دنبال کنید.
☠️
همچنین برای حمایت از ما اپیزودهارو به دوستاتون ارسال و معرفی کنید و در آخر برای دانلود آهنگهای توی پادکست به کانال تلگرام مراجعه کنید.
MohamadAli
4 ماه پیشواقعا،عالی بود
BRAND_USER
4 ماه پیشآاخرم نفهمیدیم آزادی کدوم وره ...🕊️
BRAND_USER
5 ماه پیشواااااااااای خیلی ترسیدم به خودم
BRAND_USER
5 ماه پیشتماما حقیقت
BRAND_USER
5 ماه پیشواقعا با این داستان اشک ریختم
BRAND_USER
5 ماه پیشمن تو یوتویوب تو پادبین تو شنوتو همه جا هستم معتاد داستان های توام جوزف عزیز
داستان در اواسط دهه هشتاد شمسی میگذره و در مورد...
داستان در قرن های گذشته و شوالیه ای رنج...
بارها از یاقوت ماجرای زن سرخ پوش میدان فردوسی ص...
داستان در مورد یه قاتل حرفه ای و کار کشته هست ک...
نقاش فقیری بی خبر از اینکه چه چیزی در انتظارشه ...
داستان داخل یک اداره پست و حول محور دوستی دو کا...
داستان در مورد گذشته تاریک مرد جوانیست که دوست ...
در ادامه ماجراجویی های آقا مهدی شبح این...
داستان در مورد خانه ای قدیمی و عجیب ته ...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است