اولین نفر کامنت بزار
نگهبانان شهر را من خبر کردم ...
فکرکردن عاقبت کاری به دستم میدهد...
غمی دارم نهادیده، نهالش در دلم خشکید...
انگار نه انگار، شتر دیدی ندیدی
چرب زبانی میکند انسان بی منزل ولی...
با یاد تو هر بار دلم رفت...
اندکی میگذرد از همان فاصله که من تورا میدیدم......
غزل را با همه اصرارهایش ول نکردم...
ز باغ زندگی هر روز برایت سیب می چینم....
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است