اولین نفر کامنت بزار
تاکی عبوس به یک کاج حسادت میکرد...
ما پیل تنیم و همه جایمان پر از زخم...
زلیخا یوسفش را مست و حیران دیده بود ...
زایید همان روز کلامی و ندانست ...
من دریا زده را موج چه کاری دارد...
دلم میسوزد ای دل، آشیانت پر ز درد...
در میان شاعران، جمعی نشسته بی امان...
ترتیب مرا هم بدهید نوبت اگر شد ...
اگر از جاده حسرت، به خداوند رسید
این زلیخ...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است