داستانی بر اساس روایتی واقعی.
همیشه وقتی عَمم و مامانُم و زنعاموم میخواستن با هم یه جویی برن، منم میدُویدم تا همراشون برم. چون خوب میدُونُستم که جویی که اینا با هم میرن، حتماً یه چیوی خوشمزهای هم گیر میاد...
نویسنده و گوینده: مهدی میرعظیمی
تیتراژ با صدای: نوید نیک
سایت های ما:
www.ketabeyek.com
www.radioyek.org
اولین نفر کامنت بزار
داستان شبی که ترسیدم س...
ماجرای عاشقی پر دردسر ...
در این بخش، ابتدا داست...
صبح زود رفتم که هم تصف...
داشتم بند کفش فوتبالیم میبستم که مامانم لقمه ن...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است