موج انفجار صورت سمت راستم را سوزانده بود. حس کردم مصطفی مرا تنها گذاشته...
یکی از پرستارها کنارم نشست و مرا بلند کرد. به اتاقی برد و یادداشتی در دستم گذاشت...
دستخط مصطفی بود
نوشته بود
«ما به اندازهی زخمهایی که برای فلسطین میخوریم زیباییم و تو برای همین زیباترینی!»
رادیو غزه روایت زندگی و مقاومت مردم غزه
فصل دوم تلک القضیه
اپیزود هفتم: الحب و الحیاة
به روایت: فرشته سادات عطایی
با صدای نسرین زارعی
بر اساس طرحی از فواد عبدالعلی پور
اولین نفر کامنت بزار
بچهها را اول با خود ب...
ساعت سیزده روز نهم ماه بود که عملیات را شروع کر...
هشام چند روزی بود که میخواست برایش قصه آن روزها...
راست میگفتن؛ چشمهای خواهرم خیلی قشنگه. مامان ی...
حول و حوش ساعت هفت به چادر میروم. ماه که قد میک...
🔅 سیگار بعدی را روشن ...
او هنگامی که زنده بود ما را یاری داد و مقدسات م...
از مدرسه فاصله چندانی نگرفته بودیم که صدای انفج...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است