حول و حوش ساعت هفت به چادر میروم. ماه که قد میکشد قاسم هم میآید. برایش قهوه محبوبش را درست میکنم. مدتی است درس و دانشگاه را رها کرده و در زمین کشاورزی پدرش کار میکند. دستهایش سرد و خشک شده. امشب عروسی داریم، دوست دارم خوب به نظر برسد. زنها برای صبا لباس عروس دوختند. ماجد هم کت و شلوار برادرش را به تن کرده بود. شب زیبایی بود. بدون موشک، بدون ترس.
رادیو غزه روایت زندگی و مقاومت مردم غزه
فصل دوم تلک القضیه
اپیزود دوم: امراة!
به روایت: فرشته سادات عطایی
با صدای فاطمه میاحی
بر اساس طرحی از فواد عبدالعلی پور
اولین نفر کامنت بزار
🔅 سیگار بعدی را روشن ...
او هنگامی که زنده بود ما را یاری داد و مقدسات م...
از مدرسه فاصله چندانی نگرفته بودیم که صدای انفج...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است