فدای مهر و وفایت که یاد ما کردی
ز روی مهر و وفا یاد از وفا کردی
فدای مهر و وفایت که یاد ما کردی
دلم که بهْ نشد از هیچ دارویی اما
به نسخهای تواَش از خط خود دوا کردی
دگر چه میکنی ای آسمان دون با من؟
دل مرا که تو از دوستان جدا کردی
یکی منم که به پاداش راستی ای چرخ
تو سرو قامتم از بار غم دوتا کردی
رها مکن دلم از دام زلف خود ای یار
کنون که دامنت از دست من رها کردی
نبود شیوۀ پیری به دهر دلبازی
نظام را تو بدین کار آشنا کردی
اولین نفر کامنت بزار
هرچه خواهی آرزو کن...
عاقبت بینایی
زمزمۀ صبحگاه
آن غنچه که نشکفت ز...
فقط جانانه میداند...
رنگ گل از یادم رفت...
نشد یک لحظه از یادت ...
دعوی چه کنی؟ داعیهد...
صبا ز طرهٔ جانان من ...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است