• 4 ماه پیش

  • 15

  • 01:14

شمارۀ 10 - غزلی از نظام وفای کاشانی

پانصد غزل - بخش چهارم
0
توضیحات

عاقبت بینایی


ای خوشا عاشقی و مستی و بی ‌پروایی

ای خوش از خون دل خویش قدح پیمایی

از دل من به کجا می‌روی ای غم دیگر؟

تو که هرجا روی آخر برِ من باز آیی

شستم از اشک و ز خون رنگ و جلایش دادم

صورت عشق نبد ورنه بدین زیبایی

رانده‌ایم از همه‌جا و گنه ما این است

که نداریم دلی بلهوس و هرجایی

چشم از خواب عدم باز نکردم هرگز

دیدم این است اگر عاقبت بینایی

پای در خانۀ بدنام، نظام از چه نهی

نیستت گر به سر ای دل، هوس رسوایی؟

 

 


با صدای
دسته بندی‌ها

رده سنی
محتوای تمیز
تگ ها
shenoto-ads
shenoto-ads