• 8 ماه پیش

  • 19

  • 02:52

غزل هغتاد و هفتم - از بادۀ مغانه

پانصد غزل - بخش سوم - صد غزل از دیوان غزلیات شمس
0
توضیحات

از بادۀ مغانه


غزل شمارهٔ ۲۳۹۵


دیدم نگار خود را می‌گشت گرد خانه

برداشته ربابی می‌زد یکی ترانه


با زخمۀ چو آتش می‌زد ترانه خوش

مست و خراب و دلکش از بادۀ مغانه


در پردۀ عراقی می‌زد به نام ساقی

مقصود باده بودش ساقی بُدش بهانه


ساقیِّ ماهرویی در دست او سبویی

از گوشه‌ای درآمد بنهاد در میانه


پر کرد جام اول زان بادۀ مُشعَّل

در آب هیچ دیدی کآتش زند زبانه؟


بر کف نهاده آن را از بهر دلستان را

آنگه بکرد سجده بوسید آستانه


بستد نگار از وی اندرکشید آن مِی

شد شعله‌ها از آن مِی بر روی او دوانه


می‌دید حسن خود را می‌گفت چشم بد را

نی بود و نی بیاید چون من در این زمانه


با صدای
دسته بندی‌ها

رده سنی
محتوای تمیز
تگ ها
shenoto-ads
shenoto-ads