سهم ما، دختران این جزیره، چیزی جز حنجرهای پر از خاک نیست. اگر پدرم نمرده بود، من هم زندهزنده زیر خاک رفته بودم؛ اما در خانهٔ نبی، نوزاد سفیدپوش همه را به وَجد آورد.
نبی میگوید که او وارث رسالتش است و اوست که نَسلش را نگه میدارد. حرفهای نبی برایم عجیب است. ما دختران و زنان این جزیره جز تازیانه و مرگ و بردگی و پیشکش شدن به مردان حقی نداریم.
نویسنده: مریم فولادزاده | ویراستار: نعیمه موحدی | گرافیست: زهرا پناهی | تنظیم صدا: استودیو آوایم
اولین نفر کامنت بزار
یکی از مادرانی که دوران سخت، غمبار و محنتانگیز...
خانم «ملوک محمدعلی» را علم و س...
چشمش افتاد به نفربری که نزدیک میشد. به حبیب گف...
دلش میخواست امروز به ...
«رزان أشرف ألنجار» کانت أصغر ...
فقط داغ فاطمه (س) آن ق...
Razan A...
آرزو کرده بود که بعد از «وفاء»، دومین زن استشها...
«Razan Ashraf ...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است