پیرمرد در بیابان به سراغ قیس می رود و ماجرا را به او باز می گوید و از او خواهد که به میعادگاه لیلی برود. قیس از این پیشنهاد استقبال می کند و لباس هایی را که پیر برایش برده می پوشد و سرخوش و خشنود به همراه او به سوی میعادگاه می شتابد. به این ترتیب پس از سال ها دوری و جدایی، عاشق و معشوق به یاری پیرمرد یکدیگر را می ببینند. در این دیدار پرشور هردو دلداده از غم و رنج جدایی و عشق شورانگیزی که همچنان در دل دارند سخن ها می گویند و می شنوند. سرانجام شادمان از این دیدار از یکدیگر جدا می شوند.
اولین نفر کامنت بزار
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است