نمی دانی چه شبهایی سحر کردم
بی آنکه یکدم مهربان باشند با هم پلکهای من
در خلوت خواب گوارایی/
و آن گاهگه شبها که خوابم برد
هرگز نشد کاید بسویم هاله ای یا نیمتاجی گل
از روشنا گلگشت رویایی/
در خوابهای من
این آبهای اهلی وحشت
تا چشم بیند کاروان هول و هذیان ست/
****************************************
ادامه این شعر را صوتی بشنوید...
شاعر: مهدی اخوان ثالث
گوینده: میلاد محمدی پور
انتخاب موسیقی و افکت: میلاد محمدی پور
اینستاگرام: miladmohammadipour@
تقریبا 20 ساله که هر روز به یه موضوع دارم فکر می کنم... این که عمر یه قالیچه چند سال می تونه باشه؟!
بچگی شادی داشتم، هنرهای زیادی هم برای شاد کردن جمع خانواده و فک و فامیل داشتم، یکیشون و البته بهتری...
تقریبا 20 ساله که هر روز به یه موضوع دارم فکر می ک...
صدای پا می اومد. حالم به هم می خورد، بس که دریا طوفانی بود. حرکتی کردم، گمونم آب شور دریا بود که از دهنم بیرون زد. یه موج درسته رو قورت داده بودم، با تمام ماهی هاش. تمام هیکلم بوی دریا می داد. به زحمت...
صدای پا می اومد. حالم به هم می خورد، بس که دریا طو...
بزغاله ها مع مع می کنن. خرا عرعر. من هم مع مع می کنم هم عرعر. بس که بزغاله ی خریم لیلا. از اون دو نبشاش. از اونا که فابریکن از اول تا آخرش. تضمینی. از اونا که خانوم دکترا فقط سوارش شدن رفتن تا دم مطب ...
بزغاله ها مع مع می کنن. خرا عرعر. من هم مع مع می ک...
ساعت صفر
پدر که مرد، داداش آبتین ، برادر بزرگم، خانه نبود. رفته بود خارج. برای درس رفته بود، اما جاگیر شده بود. سالها او را ندیده بودیم. وقتی رفت 30 سالش بود. پدر که مرد او 40 ساله شده بود. زنگ زدم گ...
ساعت صفر
پدر که مرد، داداش آبتین ، برادر بزرگم، خ...