• 6 سال پیش

  • 1.4K

  • 15:30

قرنطینه

داستان شب
1
توضیحات
هرچه طاهر فکر کرد، نتوانست بفهمد که چرا مرد سفید پوش می خواهد کف پاهای او را ببیند. با شرم دخترانه ای کفش و جورابش را درآورد. همین که قوزک استخوانی انگشتانش را دید به یاد آورد که چقدر زالو در باغ های زیتون به همین پاها چسبیده و او چقدر نمک روی آنها ریخته بود تا زالوها بیفتند. مرد سفید پوش گفت...

با صدای
پویا پزشکیان

رده سنی
محتوای تمیز
shenoto-ads
shenoto-ads