هرچه طاهر فکر کرد، نتوانست بفهمد که چرا مرد سفید پوش می خواهد کف پاهای او را ببیند. با شرم دخترانه ای کفش و جورابش را درآورد. همین که قوزک استخوانی انگشتانش را دید به یاد آورد که چقدر زالو در باغ های زیتون به همین پاها چسبیده و او چقدر نمک روی آنها ریخته بود تا زالوها بیفتند. مرد سفید پوش گفت...
برای نخستین بار وقتی یک سال و هفت ماهه بود ، آن حرکات را انجام داد. هماهنگ ، نسبتا زیبا، قدری لطیف و جذاب . یک سال و هفت ماهه بود و پاهایش را آن گونه تکان داده بود که حس کرده بودند که با ضرباهنگ آهنگ ...
برای نخستین بار وقتی یک سال و هفت ماهه بود ، آن حر...
دخترکم !
در زندگی لحظاتی وجود دارند که عزیزند که می خواهی هیچ وقت تمام نشوند. اما خوشی ها هم مثل ناخوشی ها ابدی نیستند. می گذرند. بعد دلت را به خاطرات خوش خواهی کرد. اما یک روز چشمانت را باز می کنی ...
دخترکم !
در زندگی لحظاتی وجود دارند که عزیزند که...
گرد مرده پاشیده روی ده ، بی آبی . کرور کرور اهالی بقچه بسته اند ریز و خرد اثاثشان را به قصد رفتن. مردان ده سرافکنده از بی محصولی زمین و تلف شدن دام هایشان ، روی نگاه در چشم زن و بچه های گرسنه شان را ن...
گرد مرده پاشیده روی ده ، بی آبی . کرور کرور اهالی ...
من دیشب مردم! هنوز کسی خبر نداره . هنوز کسی نیومده در اتاقم رو باز کنه و بگه چقدر می خوابی ! پاشو دیگه ! چه فایده ! من که پا نمیشم ! حتی اگه همه خودشون رو بکشن . فقط احساس می کنم کف پام خیلی می خاره ....
من دیشب مردم! هنوز کسی خبر نداره . هنوز کسی نیومده...
چمدانش را می بست. بدون اینکه غرغرهای زنش را بشنود که : "می خوای کجا بری مرد؟ مگه به سرت زده ؟! "
سال ها پیش نیز به فکر رفتن افتاده بود. اما ترسیده بود . ترسیده بود خیلی چیزها را از دست بدهد. مثلا خا...
چمدانش را می بست. بدون اینکه غرغرهای زنش را بشنود ...
زیر بازارچه همیشه شلوغ و پر رفت و آمد بود. بوی کهنه دیوارها و دالان های قدیمی عیان می کنه که بازارچه سال هاست که تماشاگر زندگی اجتماعی مردم این شهره. بازار درست در ضلع جنوب شرقی میدان مرکزی همدانه. بز...
زیر بازارچه همیشه شلوغ و پر رفت و آمد بود. بوی کهن...
سلام خاتون
چند دهمین نامه بی جوابم را می نویسم برایت . می نویسم که بدانی چگونه می گذرد این روزهایم بی تو !
این جا روزها آتش می بارد از آسمان روی سرم . تو اما دست برنمی داری از سرم. شره نمی کنی . ک...
سلام خاتون
چند دهمین نامه بی جوابم را می نویسم ب...
ابر صورتی با صدای علیرضا ایرانمهر
هیچوقت کسی را که از صخره های بالای پشت تپه به من شلک کرده بود ندیدم...
شاید سربازی بیست ساله بود چون اگر کمی تجربه داشت میان سه استوار و سه ستوان یک سرباز صفر را بر...
ابر صورتی با صدای علیرضا ایرانمهر
هیچوقت کسی را ک...
شهر خلوت آقای نویسنده با صدای محمد امین چیتگران
میخوام بدونم اگه یکی تو بچگیش بهش تجاوز شده میتونه یه جور دیگه به موضوعات نگاه کنه؟
اون بچه بزرگ میشه اما تا عمر داره حس میکنه معصومیتشو لگد مال کردن ...
شهر خلوت آقای نویسنده با صدای محمد امین چیتگران
م...