این گذشته من مثل باتلاقی شده که انگار هرچی توش جلوتر میرمو سعی میکنم که تیکه های به هم ریخته این پازلو درست کنم ، بیشتر فرو میرمو ، درگیر تر میشم ... این نامه هم ... آه ... ولش کن ... منکه بهت گفتم بهتره بازش نکنی خودت لج کردی ... جدن نمیفهمم که چرا بی جهت دارم خودمو ، زندگیمو وارد یه چالش میکنم ... میدونی چیه ... اگه قرار بود چیزی رو بدونم ، بهتر بود تو زمان خودش میفهمیدم ... الان ، تو این سن ... دونستن یه سری چیزا فقط میتونه بیشتر بهمم میریزه تا اینکه حالمو بهتر کنه ... چرا خوبم میتونم ...
نویسنده و کارگردان : مجید زرین
تهیه شده در استودیو زرین
اولین نفر کامنت بزار
پدر ، شما از گ...
هر وقت بارون میاد یاد ...
مامان ... چی شد ؟... پدرآندره چی گفت ؟ .... مون...
فقط تا پایان امروز فرص...
بلند شو ، من کمکت میکن...
بیا پایین ، باید یه چیزی رو بهت بگم . نمیشه تو ...
پس علت غیب شدن امشبتو ، سر شام نیامدنت این بود ...
امروز ، تو مدرسه حسابی...
ویکتور ... امروز سرحال...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است