ندای عشق تو دیشب در اندرون دادند
فضای سینه حافظ هنوز پر ز صداست
غزل کامل
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
سخن شناس نهای جان من خطا این جاست
سرم به دنیی و عقبی فرو نمیآید
تبارک الله از این فتنهها که در سر ماست
در اندرون من خسته دل ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
دلم ز پرده برون شد کجایی ای مطرب
بنال هان که از این پرده کار ما به نواست
مرا به کار جهان هرگز التفات نبود
رخ تو در نظر من چنین خوشش آراست
نخفتهام ز خیالی که میپزد دل من
خمار صدشبه دارم شرابخانه کجاست
چنین که صومعه آلوده شد ز خون دلم
گرم به باده بشویید حق به دست شماست
از آن به دیر مغانم عزیز میدارند
که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست
چه ساز بود که در پرده میزد آن مطرب
که رفت عمر و هنوزم دماغ پر ز هواست
ندای عشق تو دیشب در اندرون دادند
فضای سینه حافظ هنوز پر ز صداست
بقلم: اصغر طاهرزاده
بکوشش: فهیم هنرور
RumiBalkhi.Com
اولین نفر کامنت بزار
حکايت مأمون با کنيزک
به نزد ...
حقا که مرا دنیا بی دوست نمیباید
با تفر...
اهل دنیا عاشق جاه اند از بیدانشی
آتش س...
از حضرت خواجه عبدالله انصاری پرسیدند، عبادت چ...
اول نام ابراهیم ثبت کن - تذکره الاولیاء، عطار...
شب از نگاه مولانا
بقلم: زهرا غریبیان لو...
قبای فهم این بر قد ما نیست
کسی را زهرهٔ...
قدحی پر کردم نمی توانم خوردن، نمی توانم ریختن...
گفتم خوشا هوایی کز باد صبح خیزد
گفتا خن...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است