از تماشاخانهٔ امکان به عبرت قانعم
یارب اینگوهر زپیش چشم بیدل برمدار
غزل کامل
ترک دنیا کن غم این سحر باطل برمدار
آنچه پشت پاش بردارد تو بر دل برمدار
تا نگردد همتت ممنون سامان غنا
چون گهر زین بحر غیر از گرد ساحل برمدار
گر ز جمع مال سودی بایدت برداشتن
غیر این باری که دارد طبع سایل بر مدار
از حیا دور است سعی خفت روشندلان
شمع اگر خاموش هم گردد ز محفل برمدار
سجده مقبول است در هر دین و آیینی که هست
گر قدم دزدیدی از ره سر ز منزل برمدار
گر مروت قدردان آبروی زندگیست
تا توانی چون نفس دست از سر دل برمدار
ذوق بیرنگی برون رنگ نتوان یافتن
محو لیلی باش و چشم از گرد محمل برمدار
آنقدر خون شهیدت گلفروش ناز نیست
رنگ ناموس حنا از دست قاتل برمدار
تا مبادا پا خورد خواب جنون هنگامهای
خاک آن منزل که دارد خون بسمل برمدار
پیش قاتل شرم دار از دیدهٔ قربانیان
تا نگه باقیست مژگان در مقابل برمدار
از تماشاخانهٔ امکان به عبرت قانعم
یارب اینگوهر زپیش چشم بیدل برمدار
شاعر: حضرت ابوالمعانی بیدل رح
بقلم: فرهاد جاوید
بکوشش: فهیم هنرور
RumiBalkhi.Com
اولین نفر کامنت بزار
حکايت مأمون با کنيزک
به نزد ...
حقا که مرا دنیا بی دوست نمیباید
با تفر...
اهل دنیا عاشق جاه اند از بیدانشی
آتش س...
از حضرت خواجه عبدالله انصاری پرسیدند، عبادت چ...
اول نام ابراهیم ثبت کن - تذکره الاولیاء، عطار...
شب از نگاه مولانا
بقلم: زهرا غریبیان لو...
قبای فهم این بر قد ما نیست
کسی را زهرهٔ...
قدحی پر کردم نمی توانم خوردن، نمی توانم ریختن...
گفتم خوشا هوایی کز باد صبح خیزد
گفتا خن...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است