• 2 سال پیش

  • 81

  • 02:00

نمی توانم خوردن نمی توانم ریختن - شمس تبریزی

شعرستان
0
توضیحات

قدحی پر کردم نمی توانم خوردن، نمی توانم ریختن 

مقالات شمس تبریزی رح

صفحه 650


قدحی دارم بر کف به خدا تا تو نیایی

هله تا روز قیامت نه بنوشم نه بریزم


غزل کامل

به خدا کز غم عشقت نگریزم نگریزم

وگر از من طلبی جان نستیزم نستیزم

قدحی دارم بر کف به خدا تا تو نیایی

هله تا روز قیامت نه بنوشم نه بریزم

سحرم روی چو ماهت شب من زلف سیاهت

به خدا بی‌رخ و زلفت نه بخسبم نه بخیزم

ز جلال تو جلیلم ز دلال تو دلیلم

که من از نسل خلیلم که در این آتش تیزم

بده آن آب ز کوزه که نه عشقی است دوروزه

چو نماز است و چو روزه غم تو واجب و ملزم

به خدا شاخ درختی که ندارد ز تو بختی

اگرش آب دهد یم شود او کنده هیزم

بپر ای دل سوی بالا به پر و قوت مولا

که در آن صدر معلا چو تویی نیست ملازم

همگان وقت بلاها بستایند خدا را

تو شب و روز مهیا چو فلک جازم و حازم

صفت مفخر تبریز نگویم به تمامت

چه کنم رشک نخواهد که من آن غالیه بیزم


شاعر: حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی رح

بقلم: صدیق قطبی

بکوشش: فهیم هنرور

RumiBalkhi.Com


با صدای

رده سنی
محتوای تمیز
تگ ها
shenoto-ads
shenoto-ads