• 7 سال پیش

  • 5.1K

  • 04:07

بازی عروس و داماد

داستان شب
13
توضیحات
بازی عروس و داماد نویسنده : بلقیس سلیمانی خوانش : آذین طالبی زری جان 36 سالش بود و هنوز عروسی نکرده بود. برادر کوچکش که برای تحصیل روانه غرب شد، زری جان از هفت دولت آزاد شد. اول به آقا فرزین ساندویچی محله شان پیشنهاد ازدواج داد و بعد به احمد آقا میوه فروش محله شان. زری جان از صبح تا شب جلوی مغازه لباس عروس فروشی سر میدان محله شان می ایستاد و لباس ها را نگاه می کرد و دل هر بیننده ای را می سوزاند ...

shenoto-ads
shenoto-ads