غزلیات حافظ - غزل 35
بیا که قصرِ اَمَل سخت سستبنیادست
بیار باده که بنیادِ عمر بر بادست
غلامِ همّتِ آنم که زیرِ چرخِ کبود
ز هر چه رنگِ تعلّق پذیرد آزادست
چه گویمت که به میخانه دوش مست و خراب
سروشِ عالَمِ غیبم چه مژدهها دادست
که ای بلندنظر شاهبازِ سِدرهنشین
نشیمن تو نه این کُنجِ محنت آبادست
تو را ز کنگرهٔ عرش میزنند صفیر
ندانمت که در این دامگه چه افتادست
نصیحتی کنمت یاد گیر و در عمل آر
که این حدیث، ز پیرِ طریقتم یادست
مجو درستیِ عهد از جهانِ سستنهاد
که این عجوزه عروسِ هزار دامادست
رضا به داده بده وز جبین گره بگشای
که بر من و تو دَرِ اختیار نگشادست
نشان عهد و وفا نیست در تبسّمِ گل
بنال بلبل بیدل که جای فریادست
حسد چه میبری ای سستنظم بر حافظ؟
قبولِ خاطر و لطفِ سخن خدادادست
با صدای : صفیه اصلانی (صفا)
https://instagram.com/safa_aslani
انتشار:
اولین نفر کامنت بزار
غزلیات حافظ - غزل 34
برو به ک...
غزلیات حافظ - غزل 33
رَواقِ من...
غزلیات حافظ - غزل 32
خلوت گُز...
غزلیات حافظ - غزل 31
غزلیات حافظ - غزل 30
زلفت هزار دل به یکی ...
غزلیات حافظ - غزل 29
آن شبِ ق...
غزلیات حافظ - غزل 28
ما را زِ...
غزلیات حافظ - غزل 27
به جانِ ...
غزلیات حافظ - غزل 26
مطلب طاع...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است