غزلیات حافظ - غزل 34
برو به کارِ خود ای واعظ این چه فریادست
مرا فِتاد دل از ره، تو را چه اُفتادست؟
به کام تا نرساند مرا لبش، چون نای
نصیحتِ همه عالم به گوشِ من بادست
میان او که خدا آفریده است از هیچ
دقیقهایست که هیچ آفریده نَگشادست
گدایِ کویِ تو از هشت خُلد، مستغنی ست
اسیرِ عشقِ تو از هر دو عالم آزادست
اگر چه مستیِ عشقم خراب کرد ولی
اساسِ هستیِ من زان خراب، آبادست
دلا مَنال ز بیداد و جورِ یار که یار
تو را نصیب همین کرده است و این دادست
برو فَسانه مخوان و فُسون مدم حافظ
کز این فسانه و افسون مرا بسی یادست
با صدای : صفیه اصلانی (صفا)
https://instagram.com/safa_aslani
انتشار:
اولین نفر کامنت بزار
غزلیات حافظ - غزل 33
رَواقِ من...
غزلیات حافظ - غزل 32
خلوت گُز...
غزلیات حافظ - غزل 31
غزلیات حافظ - غزل 30
زلفت هزار دل به یکی ...
غزلیات حافظ - غزل 29
آن شبِ ق...
غزلیات حافظ - غزل 28
ما را زِ...
غزلیات حافظ - غزل 27
به جانِ ...
غزلیات حافظ - غزل 26
مطلب طاع...
غزلیات حافظ - غزل 25
شکفته شد...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است