• 6 سال پیش

  • 1.3K

  • 03:43

دندان ها

داستان شب
0
0
0

دندان ها

داستان شب
  • 03:43

  • 1.3K

  • 6 سال پیش

توضیحات
ساعت نه و بیست دقیقه صبح از خواب بیدار شد. خمیازه کشان خودش را در آینه برانداز کرد. لبخند زد. با خودش گفت : حیف این همه جوونی و خوشگلی نیست که تو تخت خواب تلف بشه؟ صدایی کودکانه از بیرون اتاق گفت... داستان "دندان ها" نویسنده و خوانش : آسمان مصطفایی

shenoto-ads
shenoto-ads