درود
من امیررضام...
داستان کوتاه «گردونه» ب...
داستان کوتاه «فرفری های سفید» نوشتهی «...
خلاصه: مونولوگ یک مهاجر در غالب یک ویس به یکی ا...
خلاصه: پدری که برای دخترش از گذشته ها می گوید!<...
خلاصه: لحظات پایانی یک اعدامی ...!
خلاصه: دختری که هر شب خواب یک نفر را میبیند ......
خلاصه: مردی از گفت و گوی خودش با پیرمردی کوزه گ...
خلاصه: دختری در روستای نسیآباد گم شده ...
<...خلاصه: دانشجویی که درحال ارائه پروژه کلاسی خود ...
خلاصه: مردی که در دادگاه به علت کتاب دوری محاکم...
در این داستان مردی رو داریم که از اعتیاد به قهو...
در این داستام شاهد درگیری کهنه دلگیری ها و نفرت...
در این قسمت داستان پیرزنی را میخوانم که در خیاب...
در این قسمت «نصرت و نصرت کوچیکه» در یکی از روست...
در این قسمت میریم سراغ خانواده ای که یک جن به ا...
یک اپیزود داستانی به نام «عادت عجیب» با محوریت ...
نسخه امروزی خره شهر قصهها
قسمت دوازدهم
۱۲- خاک پدر
خلاصه: ناد...
۱۱- دلقکی به نام نوسترو
خلاصه: نگاهی کوتا...
قسمت دهم
۱۰- قطار
خلاصه: داستان زند...
قسمت نهم
۹- پسرم با من پدرکشتگی دارد
<...قسمت هشتم
۸- پایان نامه
خلاصه: پلیس...
قسمت هفتم
۷- آلیس در سرزمین عجایب
خ...
خلاصه:سربازی که موقع پاس دادن، با سگی دوست شد
خلاصه: یک تیم خبرنگاری برای بررسی یک پرونده به ...
در هنگام اعدام یک متهم,زندانبان ها متوجه اتفاق ...
خلاصه : بهروز در عمق روزمرگی گیر افتاده و اتفاق...
غرور آبکی
سامان در یک جن...
«قربانی» داستان دختری که در مواجه با جواب آزمای...
درود بر تو!من امیرضام و اینجا پادکست بافتنی، جایی که در اون داستان هایی که مینویسم رو براتون میخونم و هر شب یک اپیزود براتون آپلود میکنم.برای اطلاع از کانال حتما اینستاگرامم رو دنبال کن
BRAND_USER
1 ماه پیشراستی چقدر دوست داشتم گفتی کلاس داستان نویسی رفتی و استاد داشتی شبیه به دعوت بود برا من که من هم بروم 😄😍
BRAND_USER
1 ماه پیشمرسی که ابتدای داستان با ما صحبت میکنی . همش فکر میکنم تو کافه نشستیم داریم حرف میزنیم و بعد خوانش کتاب رو شروع میکنی
BRAND_USER
1 ماه پیشکارهایی که به فکر نیاز ندارن مثل کارهای روزانه خانه یا خیلی از کارهایی روزانه شخصی رو ، وقتی با شنیدن داستان هات ، انجام میدم ، زمان راحت تر و دلنشین تر میگذره ، خوانش کتابت اجازه حواست پرتی هم نمیده 👌
della moradi
4 ماه پیشچقد نادر نزدیک بود و دور برام دوستش داشتم و اسم داستانت کلی خاطره تلخ و دور برام زنده کرد که خیلی وقت بود ذره ذره خاکشون کرده بودم 🖤🌱🌱هرروز موفق تر از قبل باشی دوست نویسنده
della moradi
6 ماه پیشیاد داستانای بچگیم افتادم که مادربزرگم (بی بی گل) برامون تعریف میکرد🥺
della moradi
6 ماه پیشخیلی عالی بود نمیدونم چرا منو یاد فیلم سرخپوستم انداخت گرچه داستانا متفاوت بود ولی رکن اصلی دوتاشون چوبه دار بود... آها میشه مثلا اگه خواستین سه بار در هفته برامون داستان آپلود کنید سه روز آخر هفته باشه پلیززز🙏🏻🙏🏻🙏🏻
della moradi
6 ماه پیشسلااام بعد از چند هفته شلوغ کاری خب اولین اینکه تو تاکسی بهش گوش دادم دوم اینکه نمیدونم چرا تو کل مدت داستان توقع نداشتم مرضیه خانوم همون اول داستان مرده باشه 😟ولی باحال بود واقعا هم عجیب و غریب بود و هم خودتون و هم داداشتون خسته نباشید 💮🌱
della moradi
7 ماه پیشیه داستان کوتاه باحال 😀😀تو یه جمع بشدت کسل کننده گوش کردم و خیلی حالمو عوض کرد دمتون گرم 😀💮🌱
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است