درود
من امیررضام و هر پنج شنبه راس ساعت 9 شب براتون یکی از داستان هایی که نوشتم رو پادکست میکنم و در پلتفرم های مختلف میذارم،
امشب هم براتون داستان «هویج» رو گذاشتم!
خلاصه : مردی در حال تعریف رویاییست که دیده اما این رویا به واقعیت پیوسته و ...!
اولین نفر کامنت بزار
داستان کوتاه «گردونه» ب...
داستان کوتاه «فرفری های سفید» نوشتهی «...
خلاصه: مونولوگ یک مهاجر در غالب یک ویس به یکی ا...
خلاصه: پدری که برای دخترش از گذشته ها می گوید!<...
خلاصه: لحظات پایانی یک اعدامی ...!
خلاصه: دختری که هر شب خواب یک نفر را میبیند ......
خلاصه: مردی از گفت و گوی خودش با پیرمردی کوزه گ...
خلاصه: دختری در روستای نسیآباد گم شده ...
<...خلاصه: دانشجویی که درحال ارائه پروژه کلاسی خود ...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است