بیایید با یک سناریوی سیاه اما واقعی شروع کنیم. صبح شنبه است و شما با انرژی به سمت دفتر میروید. تلفن زنگ میخورد. همسرِ مدیر فروش ارشدتان است. صدایش میلرزد: «متاسفانه علی دیشب تصادف سنگینی کرده و حداقل تا ۶ ماه آینده در بیمارستان و دوران نقاهت خواهد بود.»
بعد از شوک اولیه و نگرانی انسانی، ناگهان یک ترس سرد وجودتان را فرا میگیرد. علی تنها کسی بود که میدانست پرونده مناقصه بزرگ پتروشیمی در چه مرحلهای است. او تنها کسی بود که با مدیرعامل شرکت X رابطه نزدیک داشت. رمزهای عبور، توافقات نانوشته، قلقهای مشتریان کلیدی و استراتژی مذاکره سه ماهه آینده، همه در ذهن او بود. و حالا، آن ذهن در دسترس نیست.
سایت ما : rahemodiran.com
اینستاگرام : behzadesteghamat
اولین نفر کامنت بزار
این سناریو را تصور کنید: تلفن را با لبخندی پهن ...
تصور کنید تیم فوتبال بارسلونا در حال بازی است. ...
آیا تا به حال برایتان پیش آمده که یک جلسه فروش ...
صبح بیدار میشوید مو یبینید که هوش مصنوعی...
به بیرون از پنجره اتاق مدیریت خود نگاه کنید. چه...
به عنوان یک صاحب کسب و کار، احتمالاً این جمله ...
صحنه آشنایی است: بیست و پنجم ماه است و شما به ع...
تصور کنید سوار هواپیما شدهاید و خلبان با صدای ...
بیایید صادق باشیم: چند درصد از «تماسهای سرد» (...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است