دید و بازدید عید
نویسنده : جلال آل احمد
خوانش : رهام ماهر
- سلام. حضرت آقای استاد تشریف دارند؟ بفرمایید فلانی است.
- ...
صدای استاد از داخل اتاق بلند شد و از حیاط گذشت که با صدای کشیده می گفت: «آقای ... بفرمایید تو ... کلبه ی ... در ... ویشی ... که صاحب و دربون ... نداره.»
- به به! سلام آقای من ! گل آوردی؛ لطف کردی؛ بیا جانم ! بیا بنشین پهلوی من و از آن بهاریه های عالی که همراه داری برای
ما بخوان، بخوان تا روحمان تازه شود. ما که فقط به عشق شما جوان ها زنده ایم ...
- اختیار دارید حضرت آقای استاد، بنده د ... ر مقابل شما ؟! اختیار دارید.
- نه نمیشه. به جان خودم نمیشه حتماً باید بخونی و گرنه روحم کسل میشه.
سبزه میدون
نویسنده و خوانش : روشنک حیاتی
چشمام رو که باز کردم چراغای دراز و بلندی بالای سرم چشمک می زدن . نور سفیدشون چشمم رو اذیت می کرد.خواستم سرم رو بچرخونم تا ببینم کجام. چون هر جا بودم خونمون ن...
سبزه میدون
نویسنده و خوانش : روشنک حیاتی
چشمام ر...
مرحوم ژوزف پسر
نویسنده و خوانش : محمدامین چیت گران
به نام خدایی که اگر حضور داشته باشد و لحظه ای بدانم که هست ، نامش سرآغاز همه خوبی هاست . واقعیت دیگر داستان هایم داستان نیستند. شخصیت ندارند . تیپ...
مرحوم ژوزف پسر
نویسنده و خوانش : محمدامین چیت گر...
داستان میز میز است
نویسنده : پیتر بیکسل
برگردان : بهزاد کشمیری پور
خوانش : سارا سراب
میخواهم داستان پیرمردی را تعریف کنم. داستان مردی که دیگر حتی یک کلمه هم حرف نمیزند. مردی که چهرهای خسته د...
داستان میز میز است
نویسنده : پیتر بیکسل
برگردان...
عشق و دیوانگی
نویسنده : ناشناس
خوانش : رعنا غفاریان
در زمانهای بسیار قدیم وقتی هنوز پای بشر به زمین نرسیده بود، فضیلت ها و تباهی ها دور هم جمع شده بودند، آنها از بی کاری خسته و کسل شده بودند....
هر که شد محرم دل
نویسنده و خوانش : سیامک سحرخیز
به خاطر میآورم سالها پیش-سال ِ دوّم ریاضی فیزیک ِ دبیرستان ِ دانش- گیر کرده بودم میان ِ هنر، حقوق و رشته های ِ مهندسی و در همان حال گیر داده بودم به...
هر که شد محرم دل
نویسنده و خوانش : سیامک سحرخیز
...
وودی آلن و من
نویسنده : دبی میلمن
برگردان : نسیم توکلی
خوانش : سمانه زنجانی
وقتی درباره عطرش نظر دادم و پرسیدم چه عطری زده ؟ حس می گفت که مثله فابرژه بود ولی می دانستم که فابرژه نیست. بوی فابرژه ...
وودی آلن و من
نویسنده : دبی میلمن
برگردان : نسی...
ماهی و جفتش
نویسنده : ابراهیم گلستان
خوانش : مهرزاد زمردی نیا
مرد به ماهیها نگاه میکرد. ماهیها پشت شیشه آرام و آویزان بودند. پشت شیشه برایشان از تخته سنگها آبگیری ساخته بودند که بزرگ بود و دیو...
ماهی و جفتش
نویسنده : ابراهیم گلستان
خوانش : مه...
آشفتگی
نویسنده و خوانش : آرش محمودی
سال ها پیش یه روز رفتم تئاتر فکر کنم اسمش موردریک بود. درست یادم نمیاد مال خیلی وقت پیشه . یادمه حس خیلی خوبی داشتم که برای اون نمایش نبود . بیشتر مربوط می شد به...
آشفتگی
نویسنده و خوانش : آرش محمودی
سال ها پیش ...
شال
نویسنده : علیرضا روشن
خوانش : حمیدرضا دانش
رابطه بین یک مرد و زن و گفتگوی آن دو.
مرد ایستاده بود . روبروی زن که ایستاده بود ، ایستاده بود. زن شالش را جابه جا می کرد. بی دلیل. باد نمی آمد . شا...