از متن : "این توانایی خطوط ، این سیاهی خیره کننده را دوست دارم در رنگهای سیاه شما برقی از سرخی مانند یک خشم دیده میشود. بالاخره به جمع ماه برگشتید ، سیاه بختی تابلوهای حقیقی را به وجود می آورد خوشحالی و شا ب رنگهای بیش از حد روشنی به نقاشی می دهند حداکثر آبرنگ یا کاغذ دیواری میتوان کشید اما مطمئنم آثار باشکوهی نمی توان خلق کرد ، اینطور نیست ، استاد ؟استاد لبخند می زند به آرشیتکت که نوشیدنی صورتی رنگی در دست دارد و با شور و حرارت با او صحبت میکند، با لبخند پاسخ مثبت میدهد، هر چقدر دلت می خواد پرحرفی کن فعلا سعی دارم باز هم نقاشی کنم ، فقط همین ، باز هم. "
موزیک پایانی : دیار با صدای سعید محمدی
جملهی آغازین با توصیف «سیاهی خیرهکنندهی خطوط» شروع میشود ترکیبی متناقض که بلافاصله مخاطب را در فضای زیباییِ اندوه قرار میدهد.بوبن از رنگ سیاه بهعنوان نمادی از عمق، رنج، و حقیقت استفاده میکند.وقتی میگوید:«در رنگهای سیاه شما برقی از سرخی مانند یک خشم دیده میشود»،اشاره دارد به نیروی زندگی و احساس در دل تاریکی یعنی درون اندوه، هنوز شور، حرارت، و حیات جریان دارد. رنگ سیاه در اینجا نه نماد نفی یا پوچی، بلکه مادهی اولیهی آفرینش اصیل است. بوبن به رابطهی میان «نور» و «اصالت هنری» اشاره میکند. او میگوید: «سیاهبختی تابلوهای حقیقی را به وجود میآورد، خوشحالی و شادابی رنگهای بیش از حد روشن به نقاشی میدهند حداکثر آبرنگ یا کاغذ دیواری میتوان کشید اما مطمئنم آثار باشکوهی نمیتوان خلق کرد.» در این نگاه، رنج، محدودیت و تاریکی منبع صداقت در هنر است.او روشنایی بیدرد را سطحی میداند — چیزی که شاید زیبا باشد اما نه «باشکوه».این جملهها نقدی ظریف به هنر تزئینی و بیدرگیریاند؛هنر راستین از مواجهه با تاریکی و سوختن در آن پدید میآید، نه از خوشی و رنگهای «بیش از حدروشن».وقتی راوی میگوید:«فقط سعی دارم باز هم نقاشی کنم، فقط همین، باز هم.»این جمله شبیه یک بیانیهی بازگشت به زندگی است.او در سکوت و خستگی، تصمیم گرفته دوباره بیافریند، بدون هیاهو.این بخش گفتوگویی میان نور و سایه است؛ میان معمار (عقل، ساختار) و نقاش(احساس، درون).بوبن زیبایی واقعی نه در رنگهای درخشان، بلکه در سیاهیهایی نهفته است که نوری از درون می تاید.
اولین نفر کامنت بزار
بخشی از متن
این داستان یک فرشته غمگین است...
قسمت اول : زنِ آینده _چهار دسته گل بنفش در چهار...
در پایان جهان بوبن، پردهای کنار میرود و راوی ...
از متن: " اگر قرار باشد عکس فرشته ام را بکشم، م...
از متن:
"آنهایی که دوست مان دارند خیلی بی...
از متن :
".....وقتی پدرم اینطو...
از متن :" ... این طور هوس کرده بودم ، هوس پارچه...
از متن :
مادرم از جنب و جوش های بچه هایش ...
از متن:
"عقیده دارم آنچه به سرمان می آید ...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است