- 2 ماه پیش
- 23
- 16:48
جایی که خرچنگها آواز میخوانند - فصل بیست و دوم - همان مکان
رادیو آب عمیق
0
توضیحات
چندین سال از قرار با تیت گذشت و کیا در تنهایی خود به زندگی ادامه داد. اما بازهم زندگی اتفاقات غیرقابل پیش بینی زیادی دارد
با صدای
مصطفی
دسته بندیها
رده سنی
محتوای تمیز
Avatar
کاربر شنوتواولین نفر کامنت بزار
حالا چند روز از قرار چند سال پیش گذشته بود و باید با واقعیت روبرو شد. او همیشه راهی پیدا میکرد که خودش را از گرفتاری نجات بدهد، اما آن همه پشتکار او را به کجا رسانده بود؟...
حالا چند روز از قرار چند سال پیش گذشته بود و با...
08:56
- 14
- 2 ماه پیش
08:56
روز چهارم ژوئیه کیا با پای برهنه در تالاب پیش رفت، به امید دیداری که پیش ازین گذاشته شده بود. تمام مدت منتظر بود صدای قایق را بشنود. دقایق روز کش می آمدند ... بعد از ظهر شرجی پشهها را یکجا جمع کرده ب...
روز چهارم ژوئیه کیا با پای برهنه در تالاب پیش ر...
04:45
- 19
- 2 ماه پیش
04:45
کلانتر و معاونش در ادامه تحقیقات، به نکته جدیدی در مورد چیس پی میبرند. مسالهای که میتواند یک سرنخ جدید باشد....
کلانتر و معاونش در ادامه تحقیقات، به نکته جدیدی...
03:34
- 16
- 2 ماه پیش
03:34
حالا هر کلمه جدید، داستانی به دنبال داشت و هر جمله، یک ریشه و اصل. اما باز هم زندگی در کولهبارش اتفاقاتی دارد که مسیرها و تجربههای جدیدی خلق کند....
حالا هر کلمه جدید، داستانی به دنبال داشت و هر ج...
18:22
- 24
- 2 ماه پیش
18:22
نوشته: دلیا اونز، ترجمه: آرتمیس مسعودی || زندگی کیا مملو از تجربههای جدید شده است، تجربههایی مثل بزرگ شدن، دوست پیدا کردن، شریک شدن در غمها و رنجها و لمس کردن محبت...
نوشته: دلیا اونز، ترجمه: آرتمیس مسعودی || زندگی...
19:10
- 25
- 3 ماه پیش
19:10
نوشته: دلیا اونز، ترجمه: آرتمیس مسعودی || کیا کم کم وارد دوره تازهای از زندگیش میشود که در آن به تدریج از انزوای مطلق فاصله میگیرد و دری به رابطه با دیگران و تجربههای تازه به رویاش باز میشود....
نوشته: دلیا اونز، ترج...
17:40
- 35
- 3 ماه پیش
17:40
نوشته: دلیا اونز، ترجمه: آرتمیس مسعودی || ورود تیت به زندگی کیا باعث بروز اتفاقات جدیدی شده که روزهای او را تغییر داده است. و این اتفاقات باعث شد چیزهای بیشتری از خانواده خودش بداند و خاطرات قدیمی خود...
نوشته: دلیا اونز، ترجمه: آرتمیس مسعودی || ورود ...
24:05
- 33
- 3 ماه پیش
24:05
نوشته: دلیا اونز، ترجمه: آرتمیس مسعودی || خانوادهش او را رها کرده بودند که به تنهایی در یک مرداب زندگی کند، اما کسی بود که خودش میآمد و در جنگل، برای او هدیه میگذاشت. بعید بود کسی که پرندگان را دوس...
نوشته: دلیا اونز، ترجمه: آرتمیس مسعودی || خانوا...
15:32
- 28
- 4 ماه پیش
15:32
نوشته: دلیا اونز، ترجمه: آرتمیس مسعودی || کلانتر و معاونش گزارش پزشکی قانونی را بررسی کرده و در پی یافتن سرنخی برای فهمیدن آنچه اتفاق افتاده است، به مدرک جدیدی دست پیدا میکنند....
نوشته: دلیا اونز، ترجمه: آرتمیس مسعودی || کلانت...
03:22
- 22
- 4 ماه پیش
03:22
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است