روز چهارم ژوئیه کیا با پای برهنه در تالاب پیش رفت، به امید دیداری که پیش ازین گذاشته شده بود. تمام مدت منتظر بود صدای قایق را بشنود. دقایق روز کش می آمدند ... بعد از ظهر شرجی پشهها را یکجا جمع کرده بود، ولی هنوز قایقی نبود
اولین نفر کامنت بزار
کلانتر و معاونش در ادامه تحقیقات، به نکته جدیدی...
حالا هر کلمه جدید، داستانی به دنبال داشت و هر ج...
نوشته: دلیا اونز، ترجمه: آرتمیس مسعودی || زندگی...
نوشته: دلیا اونز، ترج...
نوشته: دلیا اونز، ترجمه: آرتمیس مسعودی || ورود ...
نوشته: دلیا اونز، ترجمه: آرتمیس مسعودی || خانوا...
نوشته: دلیا اونز، ترجمه: آرتمیس مسعودی || کلانت...
نوشته: دلیا اونز، ترجمه: آرتمیس مسعودی || کیا، ...
نوشته: دلیا اونز، ترجمه: آرتمیس مسعودی || هفته...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است