توضیحات
چند ماه پیش وقتی به خونه برگشتم، پسر 13 ساله م رو دیدم که ناراحت بود، چون تو کلاس ورزش نتونسته بود به اندازه کافی دراز و نشست بره و از خودش ناامید شده بود.
” خیلی خجالت آور بود مامان، من نتونستم انجامش بدم ” این چیزی بود که پسرم گفت.
و من تو جوابش گفتم: ” فقط امروز نتونستی انجامش بدی! ”
همین یه جمله تبدیل به جرقه ای شد. پسرم صبح ها ساعت 5 صبح از خواب بیدار می شد تا دراز و نشست انجام بده. از مدرسه که به خونه می اومد، دراز و نشست می رفت. قبل از رفتن به رخت خواب دراز و نشست می رفت. هر روز این کارو تکرار کرد و در نتیجه اعتماد به نفسشم بالاتر رفت.
تو همین شرایط، منم برای رسیدن به اهداف خودم تلاش می کردم. می خواستم تو یه چالشی شرکت کنم که باید یه روزه، 100 مایل
(160 کیلومتر) دوچرخه سواری می کردم. سخت تمرین کرده بودم، از نظر فیزیکی متناسب بودم و تازگی هم تو یه رقابت 82 مایلی شرکت کرده بودم و با این حساب آمادگی لازمو داشتم......