• 3 سال پیش

  • 278

  • 03:33

دکلمه اشعار سیدعلی صالحی

قاصدک شنو
1
توضیحات
من هم مثل عده‌ای از آدميانِ همين کوچه هنوز از کج و پيچ کردنِ کلماتِ عادیِ آسمان بَدَم می‌آيد. بی‌راهه چرا؟ تمام اين سالها حرام از يک شبِ دُرُست حرام از يک روز خوش حرام از يک ... از خوابِ يک لحظه، يک لبخند! بی‌انصاف، زندگی هی همين معنی ارزانِ از ما گرفته‌ی مجبور تو که ما را کُشتی! حالا که چمدانم را اين همه سنگين و بی‌کليد بسته‌ام تازه می‌پرسی کجا، چرا، از چه سبب ...!؟ يعنی تو داستانِ دلبستگی‌های مرا به همين چيزهای معمولی ندانسته‌ای، نمی‌دانی؟ لااقل يک بفرمایِ ساده، يک سکوت! انگار زود است هنوز هوای سَفَر کوکِ بُريده‌ی باد و عطسه‌ی بی‌هنگام حباب هم همين را می‌گويند دلم به جا نيست پايم به راه نمی‌آيد هنوز چيزهای بسياری هست که دوستشان می‌دارم من بعد از هزار سالِ تمام باز مُرده‌ام به خانه برخواهد گشت، برمی‌گردم نمی‌گذارم شب‌های ساکتِ پاييزی تو از هول و ولایِ لرزانِ باد بترسی ... بابا! هر کجا که باشم باز کَفَن بر شانه از فرصتِ مرگ می‌گذرم، می‌آيم مشق‌های عقب‌مانده‌ی هُدا را می‌نويسم پتوی چهارخانه‌ی خودم را تا زيرِ چانه‌ات بالا می‌کشم، می‌بويَمَت و بعد ... يک طوری پرده را کنار می‌کشم که باد از شمارش مُردگانِ بی‌گورش نفهمد که يکی کَم دارد! موسیقی متن : Before The Ending Of Daylight by Max Richter

با صدای
زهره هاشمی

رده سنی
محتوای تمیز
shenoto-ads
shenoto-ads