• 4 ماه پیش

  • 7

  • 01:38

شمارۀ 50 - غزلی از محمدرضا ترکی

پانصد غزل-بخش پنجم
0
توضیحات

همسفر بادها، رفته ام از یادها


خانه به دوشِ فنا در شب توفانی‌ام

داغ کدامین خطا خورده به پیشانی‌ام؟

همسفر بادها، رفته ام از یادها

فاصله ای نیست تا لحظه ی ویرانی‌ام

خوب، نه آن گونه خوب، تا به بهشتم بری

بد، نه بدانگونه بد، تا که بسوزانی‌ام

سایۀ اهریمن است یا شبحی از من است

این که نفس می کشد در من پنهانی‌ام

کولی زلفت شبی خیمه بر این دشت زد

آه که تعبیر شد خواب پریشانی‌ام

در شب غربت مپرس حال خراب مرا

یکسره توفانی‌ام، یکسره بارانی‌ام!

 

 


با صدای
دسته بندی‌ها

رده سنی
محتوای تمیز
shenoto-ads
shenoto-ads