آتش همه از نای تو بود و تو نبودی
دیشب شب رؤیای تو بود و تو نبودی
با من یله یلدای تو بود و تو نبودی
دل زیر لب آهسته تمنای تو میکرد
بر لب همه نجوای تو بود و تو نبودی
دیشب که شب از آینۀ ماه گل انداخت
گل سایۀ سیمای تو بود و تو نبودی
در باغ نظر، مردم بینایی چشمم
مشتاق تماشای تو بود و تو نبودی
دیشب نفس باغچه در سایۀ مهتاب
خوشبو ز غزلهای تو بود و تو نبودی
دیشب چمن خواب من از بوی تو آشفت
خرم گل من جای تو بود و تو نبودی
با من همه جا همسفر و همسر و همسیر
اندیشۀ پویای تو بود و تو نبودی
دیشب ز لب چشمه صدای تو شنیدم
در گوش من آوای تو بود و تو نبودی
گفتی که غزال غزل زخمی عشقم
دل وسعت صحرای تو بود و تو نبودی
دیشب من و یاد تو غریبانه نخفتیم
در سر همه سودای تو بود و تو نبودی
بر موج جنون کشتی سرگشتۀ جانم
توفانی دریای تو بود و تو نبودی
دیشب لبم از سوز سخنهای تو میسوخت
در من همه غوغای تو بود و تو نبودی
دل، آتش نی از سفر سوختن آورد
آتش همه از نای تو بود و تو
اولین نفر کامنت بزار
میزند شعله به جان...
به دورِ آتش و
تو را در بیت بیت <...
یاد مرا بر
هنوز
حضور گرم پرستو به ...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است