افراسیاب تورانی به ایرانزمین لشکر میکشد و منوچهر، شاه ایران را به مدت دوازده سال در طبرستان در محاصره میگیرد. سرانجام، هردو تن به صلح میدهند و به پیشنهاد منوچهر، پیمان میبندند که افراسیاب به اندازهٔ تیرْپرتابی که یکی از کمانداران ایرانی بیفکند، عقبنشینی کند و سرزمینهای اشغالشده را به ایرانیان واگذارَد. آرش تیری را که افراسیاب بر آن نشان نهاده بود در کمان مینهد و خورشید که از فراز کوه نمایان میگردد، دست بر قبضهٔ کمان میبرد و با همهٔ نیرو کمان را میکشد و تیر را پرتاب میکند و خود بیجان بر خاک میافتد. تیر آرش به پرواز درمیآید و در حالی که نزدیک بود در بادغیس فرود آید، فرشتهٔ باد به فرمان اورمزد دوباره آن را به پرواز درمیآورد تا آنکه به هنگام غروب خورشید پس از پیمودن هزار فرسنگ، به سرزمین خُلم در بلخ در کرانهٔ جیحون بر بـُنِ درخت گردویی، مینشیند. تیر را از خُلم به طبرستان نزد افراسیاب میآورند و افراسیاب، چون نشان خود را بر تیر میبیند، از پیمانشکنی میهراسد و تا کرانهٔ جیحون در بلخ عقبنشینی میکند و بدینسان، مرز ایران و توران معین میشود.
اولین نفر کامنت بزار
فصل هشتم کتاب «جایی که خرچنگها آواز میخوانند»...
فصل هفتم کتاب «جایی که خرچنگها آواز میخوانند»...
فصل ششم کتاب «جایی که خرچنگها آواز میخوانند»،...
|| فصل پنجم کتاب «جایی که خرچنگها آواز میخوان...
|| فصل چهارم کتاب «جایی که خرچنگها آواز میخوا...
|| فصل سوم کتاب «جایی که خرچنگها آواز میخوانن...
|| فصل دوم کتاب «جایی که خرچنگها آواز میخوانن...
|| فصل اول کتاب «جایی که خرچنگها آواز میخوانن...
فصل بیست و هفتم کتاب آب عمیق، نوشته: پاتریشیا ه...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است