در این اپیزود از فینسوف، به سراغ یکی از بنیادیترین مفاهیم سیاسی و هویتی دوران مدرن میرویم: وطن. مفهومی که تا پیش از سدههای اخیر، بهسختی معنایی فراتر از «زادگاه» داشت، اما با طلوع مدرنیته، ظهور صنعت چاپ، و انباشت سرمایه، تبدیل به ساختاری مقدس و گاه مرگبار شد. آنگونه که بندیکت اندرسون در کتاب جماعتهای خیالی میگوید، ملت مفهومیست که بیشتر خیالپردازی شده تا کشفشده باشد؛ امری که بهواسطه نهادهای مدرن مثل آموزش و رسانه، به حقیقتی بیرونی تبدیل شده.
اما آیا ما، در جهان غیرغربی، صاحب همان معنایی از وطن هستیم که در فرانسه یا آمریکا شکل گرفت؟ سید جواد طباطبایی در خوانش خاص خود از «تجربه دولت در ایران» بر شکاف عمیقی تأکید میکند که میان صورتبندی تاریخی وطن در غرب و تقلید ناقص آن در شرق وجود دارد. این اپیزود تلاشیست برای کاوش در این شکاف: از وطنِ قبیلهای تا وطنِ قراردادی، از دولتِ مطلقه تا ملتِ همبسته شده. آیا وقت آن نرسیده که پرسش بنیادینتری مطرح کنیم: وطن چیست، و چرا باید دوستش داشت؟
اولین نفر کامنت بزار
کار، برخلاف آنچه نظامهای سرمایهداری و ایدئولو...
در طول تاریخ هر زمان که تورم ایجاد شده است، بهر...
«دلار پول ماست اما مشکل شماست» این جمله معروفی ...
تمام زندگی ما مملو از ریسک است. در واقع هر انتخ...
کارل مارکس دو جمله کلیدی دارد که نحوه رابطه بین...
چرا مدرسه، زندان و پادگان تا این حد به هم شبیه ...
میشل فوکو در جایی میگوید: «قدرت در زبان نهفته ...
نیچه در کتاب فراسوی نیک و بد میگوید: «شما دانش...
احتمالا در مورد تسلا و ادیسون زیاد شنیدید. اما ...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است