داستان از اونجایی شروع میشه که شبی مِیجِر پیر که به عنوان داناترین حیوان مزرعه شناخته میشد، همهی حیوانات رو دور خودش جمع میکنه تا برای اونها از رویایی بگه که چندشب پیش خوابش رو دیده بود. میجر اون شب از ظلم بشر به حیوانات گفت. از این گفت که نباید به هیچ انسانی اجازهی سلطه و ظلم رو داد و در نهایت برای حیوانات بهشتی رو ترسیم کرد که همهی حیوانات با هم برابر هستن و به کسی ظلم نمیشه. سهشب بعد از این سخنرانی، میجر در نهایت آرامش میمیره، اما میراثش برای همیشه با حیوانات میمونه تا اینکه یه روز حیوونا تصمیم میگیرن دیگه تن به کارکردن برای اربابشون ندن و سرنوشت خودشون رو به دست بگیرن. بنابراین در حالیکه همهچی ظاهرا مرتب به نظر میرسه، با سرپرستی چند خوک به اسمهای ناپلئون، اسنوبال و اسکوئیلر، انقلابی بر ضد آقای جونز که صاحب مزرعه بود، به پا میشه و در نهایت انقلابی شکل میگیره که داستان کتاب قلعه حیوانات رو میسازه ...
قلعه حیوانات | اثری از : جورج اورول | راوی : مهدی اختیاری
صفحه حامی باش جهت حمایت مالی از پادکست
اولین نفر کامنت بزار
تاحالا دقت کردی کتابهای خودیاری فقط ...
دوپامین همون عاملیه که باعث میشه برای...
فرض کن یکی میگه جواب آخر من همینه، من...
حدود %79 درصد از افرادی که گوشی هوشمن...
تاحالا با خودت فکر کردی که چرا فقط بع...
تاحالا شده از اینکه به یه دوست یا یکی...
ازدواجها معمولا شروع خیلی خوبی دارن....
تو این اپیزود به جای نقاط عطف انقلابِ...
هیروشیما، اثر جان هرسی داستان ۶ بازما...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است