داستان درباره زن و مردی است که در ایستگاه قطاری در اسپانیا منتظر رسیدن قطار هستند. مرد قصد داره راجع به موضوع مهمی صحبت کنه و زن از صحبت کردن درباره این موضوع طفره میره. در هیچ جای داستان اشاره صریح نمیشه به موضوع اصرار مرد و همین به نظرم داستان رو جذاب تر می کنه. یک نکته به ذهنم می رسه که دونستنش حتما به فهم بیشتر داستان کمک می کنه، عبارت تپه هایی چون فیل های سفید که عنوان داستان هم هست تشبیهی فوق العاده هنرمندانه هست که توسط نویسنده به کار رفته. فیل سفید توی فرهنگ آمریکا نماد چیز با ارزشیه که نگه داشتنش دردسر سازه. خیلی خوشحال میشم که توی بخش کامنتا در باره این داستان بیشتر با هم بحث کنیم. مخصوصا درباره عنوان اصلی داستان که به نظرم بی نظیره.
صفحه اینستاگرام رادیو حکایت:
https://www.instagram.com/radiohekayat
کانال تلگرام رادیو حکایت:
لینک حمایت های ارزی و ریالی از پادکست رادیو حکایت:
https://hamibash.com/Radiohekayat
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
اولین نفر کامنت بزار
داستان کوتاه جشن فرخنده مربوط به روزگار قانون ک...
درباره داستان کوتاه فردا در راه است بهرام صادقی...
جنگ جهانی دوم تمام شده است. مردی همبندش را که س...
در داستان «قربانی» خسرو در اثر بیماری سل بستری ...
داستان کوتاه نامزد و مرگ اثر ژیل پرو، داستان زن...
داستان عشق و عاشقی در شهر شیراز اونم با قلم رسو...
به نظرم این داستان بسیار به زندگی ما نزدیک است ...
هر روزتان نوروز
نوروزتان پیروز
صفحه...
خواندن آثار سلینجر مانند پازلی است که باید قطعا...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است