اولین نفر کامنت بزار
از درونم یک غزل شعر کهن آورده ام...
من آن کاجم که بیهوده سزاوار خراشش شد...
حواست باشد اینبارم برایت سخت می بارم...
خیال خام من پخته اگر میشد، چه ها میشد...
آهی کشید آینه مویم سپید شد...
شهادت می دهد ایوان که بر پشتش نسیمی را به صحرا ...
نگاه آینه به تو است و هرنگاه حکمی دارد ...
سفره ی دل را برای هرکسی وا می کنی
آنچه خ...
عقده هایم مانع رفتن به سوی جنگ شد...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است