zohre ahmadi
قطار سوالات دوباره بی خواب شده بود و قطار سوال هایش را به حرکت دراورده بود و فقط هر ازگاهی که فکرش می پرید قطار به داخل تونل می رفتو برای چند ثانیه سوال ها از رمق می افتادند و از تونل پرش فکر که در می امدند دوباره با انرژی تر پرسیده میشدند. حوزه استحفاظی سوال ها تقریبا همه چیز رادربر می گرفت و رسما مرا با گوگل اشتباه گرفته بود و برای جواب بعضی از سوال هایش زیر پتو یواشکی در گوشی سرچ می زدم و پاسخش را می دادم. اما هم چون تقسیم دوتایی باکتری ها هر سوالش سوال دیگری می زایید و من را باکتری باران می کرد.شب از نیمه گذشته بود و من برعکس او تشنه خواب بودم و درحسرت جرعه ای از آن پلک های سنگینم را به زور باز نگه می داشتم. همزمان با سرچ درگوشی برای یافتن جواب سوالاتش در ذهنم سرچ میکردم که چگونه قطار را در ایستگاهی مناسب متوقف کنم و جلوی تکثیر باکتری ها را بگیرم. هوای اتاق پر از سوال شده بود و من در ایستگاه سوال قبلی در حال سرچ برای یافتن جواب ،جامانده بودم که ناگهان قطار از حرکت ایستاد.خوشبختانه خوابش برده بود و می توانستم به پلک هایم اجازه دهم فرود آیند و من را از خواب سیراب کنند.
zohre ahmadi
متن خلاقانه ای بود
zohre ahmadi
بسیارزیبا
گفتگویی دوستانه بین حروف کلمه یار
قدم زدن و وقت گذرانی با کودک درون
کلمه های ساکت،پر سر و صدا هستند.
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است