🔅 سیگار بعدی را روشن کرد، گوشه لبش گذاشت و چفیه را پشت سرش سفت کرد و به جان زمین افتاد. یک قبر برای چند نفر. تعداد بالا بود و زمین کم، باید شهدا را چند نفر به چند نفر به خاک میسپردند. نماز خواند، تنها. بالای قبرها نشست و نزار قبانی خواند؛ همان قسمتی را که شیرین دوست داشت.
وقتی عاشقم
حس میکنم سلطان زمانم
و مالک زمین و هر چه در آن است
سوار بر اسبم به سوی خورشید میرانم
در گرگ و میش هوا زنی نزدیک شد؛ عاشقانه پیرمرد را قطع کرد و گفت:
«ببخشید آقا میشود در کندن زمین به ما کمک کنید. مردی ندارم؛ همه شهید شدند.»
رادیو غزه روایت زندگی و مقاومت مردم غزه
فصل دوم تلک القضیه
اپیزود اول: جَدو!
به روایت: فرشته سادات عطایی
با صدای میثم شمس
بر اساس طرحی از فواد عبدالعلی پور
اولین نفر کامنت بزار
او هنگامی که زنده بود ما را یاری داد و مقدسات م...
از مدرسه فاصله چندانی نگرفته بودیم که صدای انفج...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است