• 7 ماه پیش

  • 48

  • 44:08

زلف‌آشفته و خوی‌کرده و خندان‌لب و مست ۰۲۶

رواق / Ravaq
0
توضیحات

غزل شماره ۰۲۶


زلف‌آشفته و خوی‌کرده و خندان‌لب و مست

پيرهن‌چاک و غزل‌خوان و صراحی در دست


نرگسش عربده‌جوی و لبش افسوس‌کنان

نيم‌شب دوش (یار) به بالين من آمد بنشست


سر فرا گوش من آورد و به آواز حزين

گفت کی عاشق ديرينه من خوابت هست


عاشقی را که چنين باده شبگير دهند

کافر عشق بود گر نشود (نبود) باده‌پرست


برو ای زاهد و بر دردکشان خرده مگير

که ندادند جز اين تحفه به ما روز الست


آن چه او ريخت به پيمانه ما نوشيديم

اگر از خمر بهشت است وگر (ورز) باده مست


خنده جام می و زلف گره‌گير (چو زنجیر) نگار

ای بسا توبه که چون توبه حافظ بشکست



Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations

Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands

Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy

با صدای

رده سنی
محتوای تمیز
تگ ها
shenoto-ads
shenoto-ads